پورمحمدی: اشتباه بزرگ احمدی نژاد برکناری من از دولت بود /می توانستم جلوی حوادث سال ۸۸ را بگیرم/رقابت بین اصولگرایان جدی است
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۴۲۸۸۸
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بخش هایی از گفتگو با حجت الاسلام مصطفی پورمحمدی دبیر شورای عالی جامعه روحانیت مبارز و رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی با روزنامه خراسان را در ادامه می خوانید؛
به نظرتان در این مدت کوتاه با حرف می شود مردم را پای صندوق آورد یا باید کار عملی هم کرد؟
کار عملی ویژه ای نمی شود کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برخی می گویند با رای ندادن می خواهند اعتراض به وضع موجود را نشان دهند، به این ها چه بگوییم؟
رای ندادن چه پیامی دارد؟ رای ندادن اولا پشت پا زدن به سرنوشت خودمان است، کسانی که دوست دارند همین مسیر ادامه پیدا کند که بسیاری از مردم می گویند ما این را قبول نداریم خب آن ها را با رای ندادن تایید می کنیم. الان کشور مسیر خودش را به صورت قانونی طی می کند، ما مردم می خواهیم وضعمان بهتر شود و جامعه انتظار دارد از برخی مشکلات عبور کند. سکوت کردن و در خانه نشستن و رای ندادن کمکی به حل مشکل نمی کند. از طرف دیگر آن هایی تشویق به رای ندادن می کنند و از این رای ندادن سود می برند که اصولا به حرکت ملت ایران اعتقادی ندارند. این را که ایران قدرتمند شود، قبول ندارند. نه تنها فقط ایران انقلاب اسلامی نباشد، اصولا با ایران قدرتمند در همه زمان ها مخالف بودند و دنبال تجزیه یا تسخیر ایران بودند. حالا این ایران قدرتمند روحیه تاثیر گذار هم داشته باشد، بیشتر می ترسند. باید این مسئله را کاملا جدی بگیریم که دشمنان ما از ایران قوی می ترسند. از ایران قوی انقلابی بیشتر می ترسند و امروز ما چنین وضعیتی داریم و دچار یک سری کمبود و ضعف هستیم ولی نباید تسلیم شویم و اراده ها سست شود و نگران شویم که حل شدنی و قابل جبران نیست. امروز نیاز به حرکت مثبت و سازنده داریم، این تفکر جمعی بالنده یک پیام روشن دارد به نام مشارکت.
فکر می کنید در داخل کشور گروه ها یا افرادی باشند که نخواهند مشارکت افزایش پیدا کند؟
بله برخی مواقع به دلیل تحلیل غلط. حس می کنیم باید مدیران و مجریان امروز کشور را برای این که مجازات کنیم با رای ندادن ادب کنیم یا از این وضع راضی نیستیم و بازی را بر هم بزنیم. این بازی به هم زدن دو حالت دارد؛ یا اوضاع کشور به هم می ریزد که به نفع دشمن است یا وضع فعلی که مردم خوششان نمی آید، ادامه پیدا می کند که هر دو به ضرر منتقدین است. این که دشمنان نباید امیدوار شوند خواست همه است اما این که عده ای انتقاد دارند و این وضع مطلوب نیست هم با دست روی دست گذاشتن حل نمی شود. تنها راه، پا پیش گذاشتن حتی به اندازه یک قدم است.
عده ای مشارکت بالا را باعث رای نیاوردن خودشان می دانند و برای همین دلیلی برای تشویق مردم به مشارکت نمی بینند.
برخی در دلشان این است ولی ابراز نمی کنند و برخی هم ابراز می کنند ولی این سیاست غلطی است و مطلوب نظام و امام و رهبری نیست. ما هم به عنوان فعالانی که دلسوز مردم و کشور هستیم به مشارکت بالای مردم اعتقاد داریم و می دانیم مشارکت بالا انقلاب و نظام را بیمه و امور را اصلاح می کند هرچند به شکست انتخاباتی ما و دوستانمان بینجامد. این چرخه با مشارکت بالا آثار بسیار خوبی دارد که جبران شکست ما را هم می کند. یعنی ما فکر می کنیم راه و حرف ما درست است این حرف حقی که ما در نظر داریم با مشارکت پایین آثار مثبت کمی به جا می گذارد اما اگر حرف ما حاکم نشود، با مشارکت بالا آثار بیشتری خواهد داشت و جبران شکست ما را هم می کند.
حرف شما درست است و امیدوارم از قلبتان بگویید چون در سیاست حرف سنگینی است . شما گفتید کار عملی نمی شود کرد در این مدت، در حالی که رهبری بارها از ابتدای سال تاکنون تاکید داشتند بر مشارکت بالا، در عمل برخی می گویند نهادهایی که می توانستند مشارکت را بیشتر کنند کاری نکردند و امروز تک قطبی شده و عملا حضور اصلاحات به ادعای خودشان صفر شده است. چقدر قبول دارید که می شد کار عملی کرد و این که چقدر فضا را تک قطبی می بینید؟
این که گفتید می شد از اول سال کارهایی کرد بله قبول داریم. اقداماتی در جهت مشارکت توسط مجریان و ناظران صورت گرفت اما کامل نبود تا بتواند فضایی را که رهبری مطالبه کردند، ایجاد کند و این را باید قبول کنیم. صحبت من درباره چند هفته باقی مانده است. این جا دیگر تایید شده ها معلوم هستند. کار مثبت اقتصادی و امیدآفرین و ویژه هم نمی شود انجام داد که انقلابی در قیمت ها و تورم و ... شود. در این موقعیت چه کنیم؟ این که مسئولین چه کنند ،هر کاری که کردند خوب یا بد الان باید جواب بدهند، الان وقت تصمیم مردم است. مردم با دو انتخابات مواجه هستند؛ بیایند یا نیایند؟ شرکت نکردن اولا به نفع کسانی است که دشمنان ایران هستند و یکی از راه های تضعیف ایران و انقلاب کاهش مشارکت مردم است. برخی می گویند مشارکت می کنیم اما رای سفید می دهیم که تحریم هم نکرده باشیم این هم توصیه ناقصی است چون به هر حال عده ای که ما قبول نداریم با رای کم، انتخاب می شوند و با رای سفید هم همین اتفاق می افتد پس بهتر است اولا جلوی خوشحالی دشمنان را بگیریم و مشارکت کنیم دوم این که رای سفید ندهیم چون رای سفید نه تنها اثری برای خواسته ما ندارد و همان چیزی که نمی خواهید می شود، همزمان با مشارکت بیشتر مجریان تقویت هم می شوند که خلاف خواسته آن هاست. پس راه این است که رای دهید.
می گویند افراد مدنظرشان تایید نشده و گزینه ای ندارند
درست است برخی چهره های سرشناس اصلاح طلبان و معتدلین تایید نشدند یا از اول ثبت نام نکردند اما افراد زیادی هم دارند که تایید شده اند و طیف های میانه هستند. این که این گروه ها فرد شاخصی ندارند، درست است البته چهره پایین تر هستند و می توانند روی همین ها اجماع کنند. به مردم بگویند افراد درجه یک ما تایید نشدند و افراد درجه دو و سه ما هستند و به این ها رای بدهید. امید بدهند، برنامه بدهند. اگر همین ها به مجلس بروند با هیچ فردی در مجلس فرق ندارند. اجازه ندهیم فضای دلسردی و یأس در جامعه حاکم شود، این بسیار خطرناک است. وقتی ۱۵هزار نامزد تایید شده داریم، حتما برای طیف های مختلف افرادی پیدا می شود که معرفی کنند.
در اصولگراها چقدر رقابت جدی است؟ جنگ زرگری است یا رقابت واقعی؟ فکر می کنید چند لیست داشته باشید؟
پیش بینی قطعی نمی شود کرد ولی ظاهرا با چند لیست خواهند بود. فضای ما با دنیا متفاوت است. دو سوم حوزه های ما تک رای است و این کشمکش ها نیست. در این حوزه ها فضایی که در تهران و شهرهای بزرگ هست، نیست و رقابت افراد است نه رقابت های جناحی. در شهرهای بزرگ و تهران نگاه به تیپ فکری و جناح سیاسی دارند. حدس می زنیم با چند لیست روبه رو هستیم، مردم هم در خیلی مواقع تلفیقی رای دادند. حدس من این است که این دوره تلفیقی رای بدهند.
پیش بینی شما درباره سرلیست ها چیست؟ باهنر، قالیباف یا آقا تهرانی؟
خیلی سرلیست تعیین کننده این دوره نیست، الان نوع نگاه مطالبات عمومی و طیف های رای دهنده به افراد بیشتر نگاه می کنند تا سرلیست ها. ادعای افراد است که سرلیست می تواند یک لیست را بالا ببرد و من این را قبول ندارم.
پس رقابتی را که بین اصولگرایان هست، جدی می دانید؟
بله جدی است و طیف ها و نگاه های مختلفی هستند و ما تا سامان سیاسی مرتبی مثل احزاب نداشته باشیم گرفتار این مسائل هستیم.
برخی می گویند اصولگرایان سنتی با پرچمداری جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دیگر محوریت سابق را در میان اصولگرایان ندارند و در بستن لیست نهایی اثرگذاری قبل را ندارند، این را قبول دارید؟
به هر حال بلوک بندی ها طی زمان جابه جا می شود و طبیعی است. نسل جدید به نوآوری بیشتر گرایش دارد و به مرجعیت جدید رو می آورد به خصوص فضای مجازی و گردش اطلاعات خیلی از مرجعیت ها را در ایران و جهان تغییر داده و ما این واقعیت را پذیرفتیم. این طور نیست که جای مرجعیت قبلی گرفته شده بلکه ما با یک عدم مرجعیت و تشتت روبه رو هستیم.
این درست است که طیف های جدید اصولگرا حرف شنوی گذشته را از شما ندارند؟
این طور نیست که اگر از ما حرف شنوی ندارند از جای دیگری حرف شنوی دارند یا یک مرجعیت شاخصی ایجاد کردند. تشتت ایجاد شده و هنوز هم اعتماد بخش بزرگی از مردم به روحانیت سنتی یا روحانیت جدید و جوان است. این را نمی شود نادیده گرفت، حتی ممکن است این قرائت جدید از دین، لباس روحانیت نداشته باشد اما تمایل اجتماعی وجود دارد. در یک حالت پوست اندازی هستیم.
در جامعه روحانیت مبارز تهران که شما دبیرعالی آن هستید، فضا را برای جوانان باز کردید؟
بله همین حرف های من حکایت از این نگاه نو در جامعه روحانیت دارد و من سخنگوی این دیدگاه هستم.
هنوزآقایان روحانی و ناطق نوری در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمی کنند؟
خیر شرکت نمی کنند.
آقای رئیسی چطور؟
نمی گویند نمی آیم ولی به خاطر مسائل حفاظتی حضورشان کمتر است برخی مواقع می گویند دفتر ما بیایید که خیلی هم نمی شود مزاحم ایشان شد اما رفت و آمد کم و بیش وجود دارد.
در انتخابات خبرگان ممکن است با آقای روحانی لیست بدهید؟
من عضو جامعه روحانیت هستم و لیست هم آن جا بسته می شود .در گذشته هم همین طور بود. در دوره قبل آقای روحانی و هاشمی در لیست جامعه روحانیت بودند.
البته جامعه مدرسین آقای هاشمی را قبول نکرد.
فقط بحث آقای هاشمی بود و با تفاهمی عبور کردیم. سر آقای روحانی بحث نشد و در دو لیست بود. در تهران جامعه مدرسین ۱۵ اسم داد و لیست جامعه روحانیت ۱۵ اسم به علاوه آقای هاشمی بود.
الان فضای خبرگان چطور است؟ یکی از بحث ها تک کاندیدا بودن برای حوزه های تک کرسی بود و این فضای جالبی را ایجاد نکرده است در حالی که مجلس خبرگان بسیار جایگاه مهمی دارد. این که برای ۸۸ کرسی فقط ۱۴۴ نفر کاندیدا شدند و تنها ۵۶ نفر اضافه هستند، برای انتخابات مطلوب نیست حتی در دوره قبل تاییدها حدود ۱۹۰ نفر بوده و تقریبا برای هر کرسی دو نفر تایید شده بودند. نظر شما چیست؟
دوره های قبل هم این مشکل را داشتیم. با برخی اعضای شورای نگهبان هم صحبت کردیم، گفتند انتخابات خبرگان بر عهده خود خبرگان است و باید تصمیم بگیرند و حرف درستی است یعنی اگر عیب و اشکالی باشد، متوجه انتخابات مجلس خبرگان است. خود این مجلس باید مشکل را حل می کرد و اجازه نمی داد سیر مسائل به سمتی برود که الان هر صندلی در خبرگان یک و نیم نامزد داشته باشد. این اشکال را از طریق جامعه روحانیت به فقهای شورای نگهبان منتقل و صحبت کردیم چون از نظر مردم این انتخابات محل سوال است و سوال درستی هم هست، باید به هرحال در هر حوزه حداقل دو برابر کرسی ها نامزد باشد تا مسمایی از انتخابات را شاهد باشیم. امیدواریم در خبرگان جدید این فکر جدی مطرح شود و از سال اول هم به این نقیصه بپردازند تا برطرف شود.
وقتی انتخابات مجلس یازدهم برگزار شد، برخی گفتند کاهش شدید مشارکت بابت عملکرد بد مجلس دهم بوده است. امروز اگر انتخابات آتی با کاهش مشارکت همراه باشد آیا معتقدید عملکرد مجلس یازدهم موثر بوده؟
حتما رفتار دولت ها و مجالس و دستگاه های مختلف در انتخابات تاثیر مستقیم دارد یعنی اگر خدای نکرده مشارکت پایین بیاید، حتما نقش دولت و مجلس فعلی و قبلی هم موثر بوده است. مردم روند موجود به خصوص مجلس و دولت فعلی را نگاه می کنند و رای می دهند یا رای نمی دهند، این حرف کاملا درست است و حتی می گوییم فراتر فکر کنید یعنی اگر دولتی نقش درستی نداشته باعث رای ندادن نشود چون باز هم تغییر دولت ها با مردم است، بانی تغییر مجالس هم مردم هستند و اگر مردم ناراضی هستند باید خودشان دولت یا مجلس را تغییر دهند و کس دیگری نمی تواند این کار را بکند. آن چه از افکار عمومی در نظرسنجی های مختلف به دست آمده نشان می دهد افکار عمومی راضی نیست. مهم این است که مردم چه می گویند. مردم امروز نه از رفتار دولت راضی هستند و نه رفتار مجلس. نه این که کاملا ناراضی هستند یا همه مردم ناراضی هستند بلکه بخش بزرگی از جامعه از بخشی از فعالیت های دولت و مجلس راضی نیست.
مصداق می گویید؟
مردم بابت اقتصاد راضی نیستند، از نظام اداری راضی نیستند و این ها به دولت و مجلس برمی گردد. بسیاری از قوانین انتخاباتی حل نشده و این به خاطر مجلس است. بسیاری از قوانین پیچیدگی دارد و تنقیح باید می شده که نشده است. نظارت ها هم خوب نیست و مردم ناراضی هستند. مجلس باید نظرات مردم را پیگیری کند، نباید مسامحه کند و بگوید دوستان ما هستند در حالی که دوستان مجلس بیشتر مردم هستند تا مسئولین و جناح ها. نمایندگان نباید رضایت جناح ها و دوستانشان را جلب کنند، باید رضایت مردم را به دست آورند.
می گویند ما هم تیپ دولت و قوه قضاییه هستیم و دنبال رضایت آن ها هستیم، مردم هم می گویند پس به رفقایتان بگویید بیایند رای بدهند و ما رای نمی دهیم. اگر رای مردم را می خواهید باید هوای مردم را داشته باشید. مردم هم می توانند به این ها رای ندهند و بگویند حالا که به فکر ما نبودید به شما رای نمی دهیم. اتفاقا اگر کسی می خواهد قهر و مخالفت خودش را نشان بدهد، باید به این هایی که هستند رای ندهد و این حداقل مجازات است و عمل مثبت و امید بخش است. همه هم می فهمند اگر با مردم خوب رفتار نکنند مردم با کنار گذاشتن مجازات می کنند. ممکن است کسی را هم که مردم جایگزین می کنند صددرصد مطلوب نباشد اما یک پله بهتر است و این هم اگر خوب کار نکند ۴ سال دیگر کنار می گذارند.
حرف شما سنگین است چون جامعه روحانیت هم از این دولت و رئیس جمهور و هم از این مجلس حمایت کرد.
ما واقعا حمایت کردیم برای این که خواست مردم و منافع مردم محقق شود و اگر ما هم نتوانیم منافع مردم را محقق کنیم مردم حق دارند کنار بگذارند و نباید مانع بشویم.
چرا شما وزارت کشور احمدی نژاد را قبول کردید و چرا بعد از سه سال و در آستانه انتخابات مجلس هشتم برکنار شدید؟
اولا افرادی که وارد دولت می شوند با انتخاب رئیس دولت است و دیگران نقش دوم را دارند. ثانیا همه دولت ها هر وقت از من خواستند کمک کردم و معتقدم اگر دولت منتخب جمهوری اسلامی کاری بخواهد، نباید دریغ کنم چون آدم حرفه ای با رعایت ضوابط حرفه ای هستم. من با دولت های مختلف با گرایش های مختلف کار کردم ولی اعتقادات خودم را هم داشتم. با برخی مواضع آن ها موافق بودم و با برخی نبودم. همیشه هم استدلال می کردم که در کار باید ضابطه و قانون حاکم باشد. حتی در دولت دوم خرداد با این که تبلیغات زیادی برای ناطق نوری کرده بودم، گفتم اگر شما نیاز به من داشته باشید با حفظ مواضعی که دارم کمک می کنم به همین دلیل در ابتدای دولت دوم خرداد که بحث کنفرانس اسلامی بود و من چون در ارکان تشکیل کنفرانس بودم، به من به عنوان جانشین وزیر اطلاعات نیاز داشتند و گفتند بمان و من هم ماندم تا مدتی هم کار کردم تا این که گفتند بس است و تشریف ببرید که رفتیم. در دولت آقای احمدی نژاد هم اگرچه همفکری کامل نداشتیم اما ایشان هم در مجموعه اصولگرایی بود و مواضع زاویه دارش هم آن موقع برجسته نبود البته من شناخت و معرفت اجمالی داشتم. از این جهت هم اول استنکاف کردم اما اصرار کردند که در دولت کمک کنم. مقدمات و رفت و آمدهایی شد تا با اصرار پذیرفتم و بعد هم اخراج شدم.
چرا اخراج شدید؟
خب حتما آقای احمدی نژاد دید مواضع مثلا نزدیک و همگرایی که ایشان نیاز داشت و همفکری که می خواست، نمی شد. تصمیم به برکناری را بعد از مرحله اول انتخابات مجلس گرفت اما به ایشان توصیه شد عمل نکند و ایشان برکناری را گذاشت برای بعد از مرحله دوم انتخابات مجلس. به نظرم جزو اشتباهات بزرگ دولت بود چون معتقدم اگر در آن دولت بودم جلوی حوادث سال ۸۸ را با تنظیمات و تدارکی که انجام دادم و قدرت توجیه ملی که در وزارت کشور ایجاد شده بود، می توانستم بگیرم و از این تشنجات و ابتلائات در سال ۸۸ تا حجم زیادی جلوگیری کنم .
همان اخراج باعث شد به دولت آقای روحانی دعوت شوید؟
خیر آقای روحانی هم گرفتار شده بود. ایشان من را به عنوان وزیر اصلی دعوت نکرد. وزیر دادگستری وزیر مشترک با قوه قضاییه است. من با همه دولت ها مواضع مشترک و مواضع افتراقی دارم از این جهت در دولتی هستم یا نیستم معنایش این نیست که با همه مواضع آن دولت موافق یا مخالف باشم. در هر دولتی هم بودم سعی کردم مواضع خودم را با استدلال بگویم. تندخویی نمی کنم، به هم نمی زنم و سعی می کنم استدلال کنم و خیلی وقت ها استدلال ها هم قبول می شود. در دولت مهندس موسوی معاون وزیر بودم، در دولت مرحوم هاشمی جانشین وزیر اطلاعات بودم، در دولت آقای خاتمی معاون وزیر اطلاعات بودم، در دولت آقای احمدی نژاد وزیر کشور بودم و در دولت آقای روحانی وزیر دادگستری. به عنوان یک عنصر حرفه ای مقید به ضوابط و منضبط به مواضع انقلاب و منافع ملی بوده ام و این ها اصول من هستند. برخی روسای دولت ها این انضباط من را تحمل نمی کردند و اغلب هم من را کنار گذاشتند. در دولت روحانی مودبانه کنار گذاشتند، در دولت احمدی نژاد هم بد بود اما در دولت خاتمی بدتر بود. در ماجرای قتل های زنجیره ای که به من ربط نداشت مرا کنار گذاشتند و من را به ناروا متهم کردند البته خود ایشان نه ولی بسیاری از اطرافیان ایشان، با آقای دری نجف آبادی که استعفا کرد بنده هم رفتم.
۲۷۲۱۸
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1872378منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: مصطفی پورمحمدی اصولگرایان جامعه روحانیت مبارز انتخابات مجلس جامعه روحانیت برخی می گویند ناراضی هستند دولت آقای آقای روحانی مشارکت بالا احمدی نژاد راضی هستند راضی نیست رای ندادن تایید شده کار عملی رای سفید دولت ها طیف ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۴۲۸۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.